قبل از اینکه با راههای درمان وسواس شستشو آشنا شویم بهتر است بدانیم اصلا وسواس چیست؟ وسواس یعنی افکاری که بارها به ذهن شما می آید و مدام میخواهد کاری را انجام دهید که نمیخواهید.
اصلاً چرا وسواس به وجود می آید؟ به خاطر استرس های طولانی مدت.
اگر درسم را تمام نکنم… اگر ازدواج نکنم… اگر کار پیدا نکنم و… زمانی که این استرس ها تمام میشود، این اگرها تمام نمیشود!
ما معمولاً در برابر وسواس دو نوع واکنش نشان میدهیم:
واکنش اول: تسلیم:
در اینجا وسواس آنقدر تلنگر میزند تا انجامش بدهی،یعنی تسلیم شوی، وقتی تسلیم میشوی وسواس را بزرگتر میکنی.
واکنش دوم: فرار:
خودت را به کار دیگری مشغول میکنی تا به وسواس فکر نکنی. با اینکار دچار اضطراب میشوی.
پس راهکار چیست؟ روبه رو شدن با وسواس
در ابتدا بگوییم که راه درمان تمام وسواس ها اعم از وسواس فکری و عملی( شستشو، نظم و…) یکی است و آن روبه رو شدن با وسواس است.
امام علی (ع) میفرمایند: هرگاه از کاری ترسیدی، خود را بـه کام آن بینداز، زیرا ترس شدید از آن کار، دشوارتر و زیانبارتر از اقدام به آن کار است.
ما در اینجا سه قانون طلایی در مواجهه با وسواسرا به شما آموزش میدهیم:
قانون طلایی اول: من مقصر نیستم
قبول کنید که افکار وسواسی هیچ ربطی به شما و افکار واقعی تان ندارند.
به خودتان بگویید: فکری که به ذهنم می آید دست من نیست و برای هر کسی می تواند اتفاق بیوفتد.
به دیگران بگویید: من تحت فشار این افکار هستم و روی خودم کار میکنم که این افکاراز بین برود.
مخفی کاری نکنید همین مخفی کاری باعث ایجاد فشار دوباره روی شما میشود. به جای اینکه رفت و آمدتان را به خاطر فشار وسواس کم کنید و درمهمانی ها حاضر نشوید خیلی راحت و مطمئن به بقیه بگویید تحت فشار این افکار هستید و دارید روی خودتان کار میکنید که آن را از بین ببرید.
یعنی خودتان را جدا از این افکار بگیرید شما جزیی از آن افکار نیستید.
مثلاً وقتی همسایه ای دارید که شما را آزار میدهد چه کاری انجام میدهید؟ به بقیه میگویید که ما همسایه ای داریم که خیلی ما رااذیت میکند ،سرو صدا میکندو…در اینجا سروصدا کردن همسایه تقصیر شماست؟ البته که نه!
پنهان نمیکنید که مبادا کسی بفهمد همسایه شما اینجوری است! برعکس با بقیه درموردش حرف هم میزنید و مشاوره هم میگیرید که الان باید چیکار کنید.
این میشود خارج ازمن! این میشود همان تقصیرمن نیست.
حالا وسواس هم همسایه دیوار به دیوار ما شده و خیلی سروصدا میکند.اگرچه تقصیر من نبوده باید سعی کنم این همسایه را بیرون بیاندازم.
شما باید بتوانید از وجود وسواس خیلی راحت برای بقیه حرف بزنید هرچقدر این وسواس را پنهان کنید اضطراب تان بالا میرود اضطراب بالا وسواس و چک کردن را بیشتر میکند. جالب است بدانید، ۱۰۰ درصد انسانها وقتی کار را با استرس انجام میدهند وسواس به سراغشان می آید.و وسواس بیشتر استرس بیشتر! و این چرخه مثل باتلاق انسان را می بلعد.
به خودتان بارها و بارها یادآوری کنید که من مقصر نیستم،من مجرم نیستم، تا حس اتصالی که به این افکار دارید پاره شود.
در نتیجه وقتی خودتان را جدا از افکار وسواسی ببینید حتی زمانی هم که دیگران از شما انتقاد میکنند یا از روی دلسوزی حرفی می زنند این حرف را به خودتان نمیگیرید و ناراحت نمیشوید این همسایه دیوار به دیوار شماست که مقصر است نه شما! به جای شرمندگی میگویید:بله، فشار این افکاراست، من خودم هم منتقدش هستم.دنبال راهی میگردم که از دستشان خلاص شوم. و این یعنی اینکه افراد از شما انتقاد نمیکنند از آن رفتار انتقاد میکنند.
قانون طلایی دوم: فرار نکنید
یک حقیقت تلخ را بپذیرید هر چه بیشتر سعی کنید این افکار را از ذهن تان دور کنید، آنها پر رنگ تر و قوی تر می شوند. مثلاً اگر بخواهید به فیل صورتی فکر نکنید هر چقدر تلاش کنید، بیشتر به فیل صورتی فکر میکنید.یک جمله معروف در این مورد وجود دارد:فکر نکردن به کسی که ارزش فکر کردن را ندارد عین فکر کردن به اوست!
از دست حضور و تاثر افکار وسواسی فرار نکنید.هر چقدر بخواهیم از دست این افکار فرار کنیم حجم افکار را بزرگتر کردیم و راحتتر تسلیم وسواس میشوید.
با یک مثال توضیح میدهیم، ما به شما میگوییم از این لحظه به بعد به پشت سرتان نگاه نکنید! شما تا الان حواستان به پشت سرتان نبود! از الان به بعد مدام جلوی خودتان را میگیرید که به پشت سر نگاه نکنید.و این میشود یک فشار و مراقبت درونی.چه اتفاقی افتاد؟ شما قبلاً حواستان به پشت سرتان نبود از این به بعد این فکر هم به لیست بلند فکرهایتان اضافه میشودو دائم شما را تحریک میکند که به پشت نگاه کنید.
ببینید قاعده کلی این است که هر وقت که فرد میخواهد در برابر رفتاری جلوی خودش را بگیرد آن رفتار با فشار بیشتری سمت خودش برمیگردد. دقیقا مثل کشیدن یک کش میماند. و این فشار باعث استرس بیشتری میشود!
به همین خاطر است که میگوییم فرد وسواسی نباید از وسواس فرار کند،سرش را با چیزی گرم کند یا خودش را گول بزند، برود تلویزیون نگاه کند،آشپزی کند،نماز بخواند یا دعا کند. ذکر بگوید و… البته که همه این کارها در جای خود محترم و عزیز هستند اما نسخه فرد وسواسی نیستند.در بعضی کتابها نوشته شده راهکار درمان وسواس مشغول شدن به کار دیگری است این نسخه غلط است.چون با این کار از دست افکار فرار میکنیم و حجم افکار وسواسی را بزرگ میکنیم. مثلا اگر فرد وسواسی برای درمان وسواس تلویزیون نگاه کند شما میدانید ما هم میدانیم که در همان تلویزیون نگاه کردن هم در ذهنش فکر وسواس میچرخد.مانند همان مثال به پشت سرتان نگاه نکنید است.چه اتفاقی می افتد؟ اتفاقاً شما مدام میخواهید به پشت سرتان نگاه بکنید. در اینجا به جای اینکه بگوییم به پشت سرتان نکنید میگوییم عمل وسواسی را انجام ندهید. چه اتفاقی می افتد؟ اتفاقاً میخواهید عمل وسواسی را انجام بدهید!
در ضمن استفاده از دستکش و قاشق و لیوان مخصوص به خاطرفرار از وسواس، فقط باعث میشود خودمان را به افکار وسواسی نزدیک تر کنیم!
قانون طلایی سوم: هست یا نیست؟
وقتی روی یک موضوع تمرکز میکنید،ذهن تان را فعال میکنید.تمرکز با دو چیز به وجود می آید:
۱-برسی اینکه هست یا نیست؟
۲-واکنش نشان دادن!
مثلاً وقتی خیسی میبینید، بررسی اینکه ادرار هست یا نیست مرحله اول میشود. و بو کردن همان واکنش نشان دادن مرحله دوم میشود.
پس قانون سوم این میشود که از پیگیری افکاری که به ما هجوم می آوردند، اجتناب کنیم.
مثلا در را بستم یا نبستم.مرحله اول. برگردم پشت سرم را نگاه کنم در بسته است مرحله دوم.
من چطور میتونم روی وسواس تمرکز نکنم؟
روش درمانی معروف مواجهه و پیشگیری از پاسخ را پیشنهاد میکنیم.
این درمان شامل دو بخش است: کار کردن بر روی افکار وسواسی و سپس اعمال وسواسی.
وقتی استرس میگیرید وسواس به سراغتان می آید، وسواس بیشتر باعث استرس بیشترمیشود.و این چرخه افکار و رفتار وسواسی را ادامه دار میکند. هدف ما از این روش درمانی، شکستن این چرخه است.یعنی افکار وسواسی سراغتان می آید اما در برابر انجام رفتار وسواسی مقاومت می کنید. پس بخش اول درمان شامل این است که با آن چه که شما را دچار اضطراب میکند روبه رو شوید. بخش دوم پیشگیری از پاسخ به این معناست که وقتی مضطرب میشوید،رفتار وسواسی انجام ندهید.وقتی این کار را میکنید اضطراب شدت می یابد زیرا مقاومت در برابر انجام رفتار وسواسی، کار بسیار دشواری است.دقیقا از این روش برای درمان فوبیا(ترس) هم استفاده میشود: مثلاً فردی که به شدت از عنکبوت میترسد،تشویق میشود به تصاویر مربوط به عنکبوت نگاه کند و سپس یک عنکبوت زنده را مشاهده کند و یا حتی یکی از آنها را در دست بگیرد!
وقتی با آنچه که باعث ترس و اضطرابتان میشود،بدون اینکه از موقعیت فرار کنید،مواجه شوید، اضطراب کم کم ناپدید میشود.چنین درمانی برای فوبیا و وسواس بسیار موثر است..